گدا...

گنج زر گر نبود کنج قناعت باقی است آنکه آن داد به شاهان به ((گدایان)) این داد

گدا...

گنج زر گر نبود کنج قناعت باقی است آنکه آن داد به شاهان به ((گدایان)) این داد

گمگشته

تا یار رسید دست و پایم گم شد

در لرزش ناله ها صدایم گم شد

ای وای! که می،زدم ولی هشیارم

در حوزه علمیه خدایم گم شد!

نظرات 6 + ارسال نظر
مرضیه پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 09:11 http://pech-pech.persianblog.com

به هر حال در این زمانه حوزه علمیه رفتن هم چیز عجیبی تلقی می شود.باید دید چه چیزی آدم را راضی کند.
جمله آخر خیلی جالبه،نمیدونم چقدر می تونه به این شبیه باشه اما من رو به سرعت یاد این شعر انداخت که بیشتر از همه روبروی خانه خدا معنی دار میشه:
کعبه خود سنگ نشانی است که ره گم نکنی
حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست !

اریا جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 00:42 http://aria-hiv.blogfa.com

سلام
مطلب خیلی جالب بود
به منم یه سر بزنی بد نیست
اینم وبلاگ جدید منه

ملک پور جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 02:35 http://www.past.blogfa.com/

اولا رباعی زیبایی بود نسبت به شعر قبلیت هم بهتر شده بود ان شاالله بهتر هم می شود.
ثانیا علاقمندم با مطالبی که در عرصه وبلاگ وبه صورت درونمایه های شخصی منعکس می شود برخورد جدی تری داشته باشی.
هم نسبت به نوع قلم ونگارش وهم در رابطه با موضوع نگاه جدی و منتقدانه، نه صرفا از روی شوخی و به صورت تحقیر آمیز...
ثالثا تو را به همه مقدسات سوگند این آدرس وبلاگ جدیدم را همین الان تا یادت نرفته جایگزین وبلاگ قبلی کن ...
موفق باشی
یا حق

محمد سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 00:17

دست و دلم روشن.آی حاجاقا مجتهدی کجایی که...
این کامنت. دیگه؟

امضا محفوظ جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 03:16 http://www.emza.blogfa.com

فوق العاده بود، بی اغراق!
تو رو اونجا _با این سابقه درخشان_ راه می دن؟

jigool یکشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 13:04

حافظا می خور ورندی کن وخوش باش ولی
دام تزویر مکن چون دگران قران را

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد