گدا...

گنج زر گر نبود کنج قناعت باقی است آنکه آن داد به شاهان به ((گدایان)) این داد

گدا...

گنج زر گر نبود کنج قناعت باقی است آنکه آن داد به شاهان به ((گدایان)) این داد

...

 شنبه ۶ آبان  1385

دگر مرا تو نخواهی ، چقدر خودخواهی

دریغ هم ز نگاهی؟ چقدر خودخواهی

زدی به خرمن دل آتشی چو سوز دلم

و عشق چون پر کاهی ، چقدر خودخواهی

تو سیب خوردی و «ما» از بهشت رانده شدیم

به ارتکاب گناهی ، چقدر خودخواهی

و ضرب میکنی و جمع ، غصه و غم را

ز ماتمم که نکاهی، چقدر خودخواهی

شد آسمان دل من سیاهی مطلق

ز آن وداع صباحی، چقدر خودخواهی

هنوز عکس رخت در پیاله ام پیداست

و سهم من ز تو آهی ، چقدر خودخواهی

...