گدا...

گنج زر گر نبود کنج قناعت باقی است آنکه آن داد به شاهان به ((گدایان)) این داد

گدا...

گنج زر گر نبود کنج قناعت باقی است آنکه آن داد به شاهان به ((گدایان)) این داد

مردن چقدر حوصله می خواهد!

 

 

جز ((قاف آخر عشق*)) در سر نبود دیگر                  تکلیف عاشقانش یکسر نبود دیگر

انگار یک ستاره،خاموش تا خدا رفت                          روز سه شنبه ای بود،قیصر نبود دیگر...

انجمن شاعران مرده

 

* و قاف

حرف آخر عشق است

آنجا که نام کوچک من

آغاز می شود!